هرکس منتظر است... | ||
همیشه دوست داشتم فقط خاطرات خوب رو تو وبلاگم ثبت کنم ولی متاسفانه باید اینبار یه خاطره بد و غم انگیز رو ثبت کنم متاسفانه در سال جدید مادربزرگ عزیز و مهربونمو از دست دادم مثل یه پرنده سریع و ناگهانی از پیشمون پر کشید و رفت باورش برا همه خیلی سخته ولی چاره ای جز قبول این حقیقت تلخ نیست امسال مادربزرگ عزیزم با شروع سال جدید هم لباس جدید پوشید و هم به خونه جدید رفت.
[ پنج شنبه 93/2/25 ] [ 12:54 عصر ] [ سیده زهرا ضرغامی ]
مشکل ما از زمانی شروع شد که فرآن به قبرستانها رفت و کتاب دعا به خانه ها آمد !! [ سه شنبه 93/2/16 ] [ 8:0 صبح ] [ سیده زهرا ضرغامی ]
نه خــوابه ! نه مــسته ! نه خــماره ! این همون شیر مردیه که یه تنه جلو یه لشکر وا میستاد و میگفت.... خونم ...جونم فدای رهبرم ... خواهرام.... مادر هام.... [ دوشنبه 93/2/15 ] [ 8:0 صبح ] [ سیده زهرا ضرغامی ]
هوا سرد است یا گرم... [ یکشنبه 93/2/14 ] [ 8:0 صبح ] [ سیده زهرا ضرغامی ]
سلام مولا جان.... با چشم اشکبار مهمان مجلس غمت گشته ام.... مولای بی کسم.... غم بزرگ تنها تر شدنت کنار.... یتیمیت تسلیت آقا... آقا شنیده ام بعد از آقای آرزوها...مولای غریبانه ها... فرزندانش را ابن الرضا صدا می زدند... حال .... فرزند آقای رئوف.... شفا عتمان کن....
[ شنبه 93/2/13 ] [ 12:36 عصر ] [ سیده زهرا ضرغامی ]
و نور حق بر پیامبر کامل گشت..... پیامبر خندان بود.... زنان قریش پچ پچ می کردند.... که محمد دختر دارد... و مردان قریش ابترش خواندند.... و آه که آنان چقدر جاهلند.... کدامشان ابترند.... کسانی که پسر داشتندو بی نام گشتند ... یا محمدی که بعد از 1400سال نوادگانش بر زمین با احترامند... آری من دختر فاطمه هستم.....
[ دوشنبه 93/2/1 ] [ 1:34 عصر ] [ سیده زهرا ضرغامی ]
و آن هنگام که تو متولد شدی خداوند بهشت را در دستان مادر قرارداد..... اما ..... مادرت بهشت را زمین گذاشت تا تو رادر آغوش بگیرد..... و از آن پس گفتند بهشت زیر پای مادران است....
[ دوشنبه 93/2/1 ] [ 1:20 عصر ] [ سیده زهرا ضرغامی ]
|
||
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.Net ] |